شايد براي نوشتن سن وسالم كم باشه ، ولي علاقه به نوشتن دارم ، نمي دونم شايد اين علاقه را پدرم در من ايجاد كرده باشه ، اصلا ً نسبتي با داريوش ندارم ، چي من پسر داريوش هستم ، مي خواهي بگي كه پارتي بازي شده .يك بچه رو ميخوان تويه آسمان آگاهي به زور اينك پدرش مدير وبلاگه جا بزنن . پس لو رفت ، باشه اعتراف ميكنم . من سروشم . فرزند داريوش ، مدير وبلاگ آسمان آگاهي ، آره مي دونم اون بيچاره نه اينك هيچ جا تحويلش نمي گيرند . اومد يك وبلاك مفت و مجاني طراحي كرده و اسم خودشو مدير وبلاگ گذاشته . بابا خدانكنه آدم كمبود پست و مقام و اينجور چيزا داشته باشه ، دست به يه همچين كارايي ميزنه ، بعدش پارتي بازي ميكنه . فكر ميكنه خيلي زرنگه ، ولي جون من اين چيزا رو بهش نگين ، آخه خيلي زود رنجه ، از اينكه كسي ضعفاشو بهش بگه ، زود جوش مي ياره ، حالا خودتون فكر كنيد بشنو كه پسر جون جونيش گفته ،پدر داريوش كمبود و يا نه عقده پست و مقام ، مديريت ، دستور دادن به اينو اون را داره . و مي خاد ژست مديرا و رئيسا را دراره كه پارتي بازي مكنن و بچه هاي بي سوادشونو ، توي يك جاي حساس قرار ميدن و بعدش حقوق ميليوني براشون تعريف مكنن . ولي به خدا ما اينجا قرار نيست پولي بگيريم ، البته يه ذره شك كردم ، نكنه پدر يه پولي بابت من ميگريه و صداشو درنمي ياره . حالا اگه اين كارو بكنه نوش جونش . من فقط ميخوام بنويسم . البته نه مثل اين نوشته كه همشو پدر داريوش نوشته . بخدا قول ميدم با همون حال و هواي بچگيم با اون جملات پر از .... بنويسم . شايد يه جورايي بنيان گذار كانون نويسندگان كودك و نوجوان آسمان آگاهي باشم كه از همسن وسالاي خودم تشكيل بشه والبته مثل من يه كسي را توي آسمان آگاهي داشته باشن كه پارتيشون بشه .
نويسنده پدر داريوش